بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

می میری اگر عاشق نباشی. آهسته و بی صدا.

کاش هر دختری که عاشق می شد،  و اگر با خودش بالا و پایین می کرد و بعد می آمد به پدرش می گفت بابا من عاشق شده ام، کمکم کنید. خیلی راحت. نه اینکه بغضی شود در زندگیش و آن را پنهان کند و نتواند ابراز کند. کاش هر پدری که از دخترش می شنید عاشق شده با آغوش باز می شنید و او را حمایت می کرد. رهایش نمی کرد. 

حال بیست و پنج سالگیت و همه احساسات را می فهمم. چه کار می توانم بکنم جز بغض؟ می شود زندگی خودم ، اگر عاشقانه ازدواج نکنی و روزی هزار بار به خودت لعنت می فرستی و هر بار که دخترکت را ببینی پشیمانی از اینکه پدرش را عاشقانه دوست نداری. باید راهی باشد. باید راهی پیدا کنی. باید باید باید.

نظرات 4 + ارسال نظر
میثم یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1395 ساعت 06:31 http://andisheh.blogsky.com

چه مکافاتی! شاید خوب شد از اون جنس درومدم ^_*

محسن یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1395 ساعت 23:52

منم زندگی عاشقانه رو از زندگی منطقی ترجیح میدم
البته اگه عاشقانه باقی بمونه

عشق واقعی را پیدا کردن و به پاش موندن خیلی سخت است.

نوشی دوشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 23:21 http://nooshi.org

این نوشته خیلی خوب بود.

ممنونم، توی آسمونها می روم وقتی حرفهایم را می خوانی.مرسی

مدثر پنج‌شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 19:35

دخترها محکومند به سکوت به حیا به........

حق با توست. دختران باید سکوت کنند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد