بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

برنامه من و دخترک در ماه جدید خواندن کتابی در مورد سی بی لک است. این کتاب زبان آموزی و شناخت آواها و صداهاست که از نمایشگاه کتاب پارسال خریدم. بدرد دو تا شش سال می خورد. دو تا از داستانهایش را خواندیم و با کارتهایی که داشت بازی کردیم و تمام دیشب  می خواست بقیه داستانها را هم بخواند اما بازی با کارت اشکال حیوانات و تصاویر کتاب حواسش را پرت کرد. کارتهایی که شبیه هم بود را پیدا می کردیم و بعد خودش بازی را ادامه می داد و حسابی خوشش آمده بود.

دیروز با هم به مدرسه رفتیم. جلسه معارفه معلمها بود و دیدن فضای جدید برایش تازگی داشت. با دفتر و مدادرنگی هایش سرگرم بود تا به خانه برگشتیم.

بعد از عقد از هیجانم کم شده و شاید حوصله ندارم.شاید هم به خاطر این باشد که وقتی به تابستان نگاه می کنم و اتفاقهایش را زیر و رو می بینم آن چیزی که می خواستم هنوز نشده و منم بهش عادت نکردم. وقتی در خانه در موردش صحبت می کنم ، نمی خواهد قبول کند که این شیوه بی برنامگی و بیکاریش مورد پسند من نیست و اصلا نمی توانم هضمش کنم اما برای او اهمیت ندارد. اهمیت ندارد که در آستانه چهل سالگیش کار مناسبی ندارد و آزارم می دهد و احساس ناامیدی دارم .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد