بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

به پیشواز اردیبهشت

آه اردی بهشت با جمعه شروع شد،

با آسمان آبی، با رگه های طلایی آفتاب، با دیوار آبی رنگ، با نان تازه و داغ، با عدسی و کره و پنیر...

دارم آماده می شوم بروم و رنگ واقعی آسمان را ببینم شاید این گرفتگی صدایم و سرفه های دخترک را فراموش کنم. دیروز دست به دامن اسپری آب و نمک در فضای خانه شدم شاید مریضی برود پی کارش. بهار باشد و آدم مریض باشد؟ اردی بهشت بیاید و حوصله نباشد، مگر می شود؟

از امروز هر چه وقت تلف کردم بس است، می روم گلها را میبینم، می روم لاله ها را می بینم، می روم و منتظر نمی شوم که اتفاق بیفتد. خودم پیش دستی می کنم و نمی گذارم اردی بهشت با سی و یک روزش از دستم برود. می روم به دیدارش. 

که گفتند از راه می رسی

از همین راه!

برایت اسفند دود می کنم که چشم نخوری و همین همیشه زیبا و دلبر و دوست داشتنی بمانی.

آه 

اردی بهشت

چقدر حرف نگفته دارم.



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد