بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

دلم گرفته

دلم عجیب گرفته.

فقط من هستم که همه کار باید بکنم و هیچ نگویم. سکوت کنم و هر کس هر چه گفت ساکت باشم. هر چه می گردم همان ده پانزده سال پیش است. همه زور می گویند. دلم می خواهد دور شوم از هر چه آدمیزاد یا هر که اسمش را گذاشته آدم. 

چقدر خسته ام از هر که فکر می کند درست می گوید و می کند و فقط من هستم که غلط هستم.

خدایا من غلط را پاک کن و ببر تا فراموش شوم.

خسته شدم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد