بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

دل آشوبم. ناراحتم. طوری که نمی توانم کاری انجام بدهم. دراز کشیدم روی مبل و موسیقی را توی گوشم چپاندم و هی پیامهای بیهوده را بالا و پایین کردم. حالم بد است و دل سیر گریه می خواهم. کمی هم گریه کردم. نمی توانم تمرکز کنم. باید حرف بزنم. باید خودم را خالی کنم. باید فحش بدهم و به همه چیز لعنت بفرستم.

دلم گرفته. 

دلتنگم و فشرده.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد