بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

یلدا

کی فکرش را می کرد، وقتی زمین دیشب ما را ترساند و مثل گهواره ای که کودکی را تاب می دهد، ما را پیچ و تاب داد و ترساند، اما امشب آسمان سنگ تمام گذاشت، قشنگترین شبی بود که در پائیز تهران می دیدم، وای، ستاره ها به طرز معجزه آسایی شفاف و براق بودند که صدایشان را می شنیدم، بادی آرام ابرهای سفید  را جابه جا میکرد و عین فیلم های رویایی تمام ستاره ها را در یک قاب می دیدم، دیشب هر چه قدر زمین ناآرام و نامهربان بود امشب آسمان تلافی کرد. و به شب یلدای ما صفا داد، آخرین برگهای پائیزی روی زمین نمناک را فرش کرده بودند و عطر نرگسهای باران خورده بهترین خاطره امشب بود. کاش امشب مدام تکرار شود، کاش باران و برف برای زمستان پرتکرار باشد.

کاش یلدا هم کش بیاید،

شب تولد خورشید زیباترین شب سال شد،

کاش هرشب خورشید متولد می شد، دلم را پر از نور می کرد و بدیها را پاک می کرد،

یک سال شب یلدا که در تنهایی خودش غوطه ور بود،وقتی سه تا انار برایش فرستادم در پاکتی کاغذی که هنوز که هنوز است وقتی بهش می گویم یلدات مبارک، من را خجلت زده می کند مثل امشب:

"هیچ وقت اون یلدا که در تنهایی سر میکردم و تو شکوفه بارانش کردی رو فراموش نمی کنم.

دمت گرم،"

خدای مهربانم دمت گرم

که به ما دم گرم دادی، برای عشق ورزیدن و شاد کردن.

برای داشتن شب یلدا،

برای یلدایی بودن،

برای ستاره های امشب که دلم را بردند،

برای زمستان خوبی که پیش رو خواهیم داشت.

برای عاشق ماندن،


راستی امروز اول دی ماه است.