بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

روزهایی زنده شد که عاشق بودم.

دیشب چه بودم؟

یک درمانده که هیچ کاری نمی توانستم بکنم جز نگاه و حسرت و آه.

شاید اگر از عشق پر بودم اینگونه نبودم. دلم می خواست داد بزنم، دلم می خواست گریه کنم. اما نشد. 

من خودم نبودم.

نظرات 1 + ارسال نظر
مهدی چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1396 ساعت 07:46 http://spantman.blogsky.com

کاش دیشبتون زود صبح شده باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد