بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

روزگار سرد و تلخ

روزگار غریبی است، نمی توانم در دلم شاد باشم،

بیشتر از اینکه شرایط روحیم من را رنجور کرده باشد، شرایط زندگیم من را اذیت می کند. شنیدن و حرف زدن برای خیلی قبل از تر سخت شده.

تحمل شنیدن و جواب دادن ندارم. حوصله بحث و جدل ندارم چیزی که طرف مقابلم دنبالش است. می خواهم بی تفاوت باشم. سکوت می کنم. و هر چه می گوید و می شنوم فقط سر تکان می دهم و خلاص. 

فقط به یک امید زنده ام.

نظرات 1 + ارسال نظر
مهدی چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1396 ساعت 07:39 http://spantman.blogsky.com

سلام امیدوارم زندگی روزهای خوشش و بهتون نشون بده
همین که می تونین وارد بحث و جدل نشین امتیاز بزرگیه
پیشنهاد می کنم به جمع دوستانتون پناه ببرید

ان شالله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد