هملت | ویلیام شکسپیر | ترجمه م ا به آذین | نشر دات

شکسپیر: پیش تر شکسپیر را با نمایشنامه ی "شاه لیر"اینجا معرفی کرده بودم. حال با خواندن "هملت"صراحتا باید بگویم که اکثر نمایشنامه ها و داستان های شکسپیر حول و محور موضوعاتی شبیه به یکدیگر میچرخد. کافی ست فقط دو یا سه اثر از شکسپیر بخوانید آنوقت متوجه مشترکات زیادی میشوید. بعنوان مثال در تراژدی های شکسپیر،اغلب شخصیت ها ی سیاه و فتنه گر زن ها هستند.که این نشان میدهد شکسپیر دید خوبی نسبت به زنان نداشته است . در اتللو خیانت از جانب همسر است. در شاه لیر از جانب دختر و در هملت از جانب مادر و یا همسر . و یا اینکه در پایان تمام داستان ها مرگ وجود دارد. خودکشی،قتل،خیانت،نارویی در تمام نوشته هایش مانور میدهند .

هملت: هملت را اکثرمان یا دیده ایم،یا خوانده ایم و یا زبان به زبان آدم ها شنیده ایم. داستان برایمان غریبه نیست.حتی مشابه فیلم هملت را -به اسم تردید-واروژ کریم مسیحی ساخته که بهرام رادان بازیگر نقش هملت است. این تراژدی نیز مانند دیگر شاهکارهای شکسپیر داستان متضادی ست. مخاطب را دچار سردرگمی میکند و تا اواسط داستان نمیتوانی حدس بزنی که کدام راست است و کدام دروغ. کدام شخصیت منفی ست و کدام شخصیت مثبت یا خنثی. یک جاهایی به "هوراشیو"رفیق هملت شک میکنی و یک جاهایی"کلادیوس"را مقصر تمام فتنه ها میدانی. در اینکه کلادیوس و مادر هملت-شهبانو-با یکدیگر همدست هستند و تمام کارهایشان سیاه کاری ست تعجب میکنی و در آخر از اینکه تمام شخصیت های درگیر ماجرا به نحوی کشته میشوند نمیدانی خوشحال شوی یا ناراحت . 

م.ا.به آذین: به آذین مترجم قهاری ست.این را تنها من نمیگویم. استاد زبان مان هم میگفت. به آذین تمام جوانب امانتداری را در ترجمه هایش رعایت کرده است . خودش هم در مقدمه ی کتاب میگوید :"من در ترجمه برای خودم آزادی قایل نشده ام و هیچ نکته ای را از اصل متن ترجمه نشده نگذاشته ام و عبارات و جملات خودساخته را برای روشنگری مطلب در متن اثر نگنجانده ام. به همین خاطر میتوانم مدعی باشم که در ترجمه ی حاضر سبک نگارش شکسپیر در حد توان انعکاس درستی یافته و یگانگی آن در سراسر اثر کمتر دچار شکست گردیده است." بخاطر همین جانب امانتداری در طول خواندن ممکن است با عبارات قلمبه سلبمه روبرو شوید. ولی آنقدر دور از ذهن و ناشنیده نیست که متن را متوجه نشوید . 

سخن من: نمایشنامه خوانی را همه کسی دوست ندارد.نمایشنامه های شکسپیر کمی تا حدودی خواندنش دشوار است. مگر اینکه کسی واقعن ادبیات کهن انگلیس را دوست داشته باشد. و یا اینکه کتاب خواندن برایش لذت بخش باشد،ولو هر کتابی. اما پیشنهاد من این است که لااقل یکی از نمایشنامه های شکسپیر را نه اینکه در کتابخانه تان،بلکه فقط یکبار بخوانید. چراکه خواندنش خالی از لطف نیست و شما را با بسیاری از کلمات جدید و قشنگ کهن روبرو میکند. و اینکه میتوانید مدعی باشید بعنوان فردی کتاب خوان از این نویسنده ی معروف،کتابی خوانده اید .

از متن کتاب:   بودن یا نبودن،حرف در همین است . آیا بزرگواری آدمی بیش در آن است که زخم فلاخن و تیره بخت ستم پیشه را تاب آورد،یا آنکه در برابر دریایی فتنه و آشوب سلاح برگیرد و با ایستادگی خویش بدان همه پایان دهد؟مردن،خفتن؛نه بیش؛و پنداری که ما با خواب به دردهای قلب و هزاران آسیب طبیعی که نصیب تن آدمی است پایان میدهیم.چنین فرجامی سخت خواستنی ست .. ص  68