برف

جانشین باران می شود در فصلی نو

و زمین تر می شود از رد پای زمستان

و جهان دوباره متولد می شود از مرگ زمین

و زمین کفن می بافد از اشک یخ زده ی آسمان

و من دردناک ترین آه هستی می شوم

و تو از قسمتی می خوانی که تنهایی است 

و یلدا شب تنهایی دخترانی است که می ترسند

و تنهایی را می پوشانند در پس بلندترین لبخندهای مخفیانه

و یلدا دنیایی از تنهایی های تاریک و ترسناک را تاب می آورد

و تو باز از قسمتی می گویی که تنهایی است

و من آشفته تر از آن هستم که بترسم از تنهایی

...

...