مذهب چیز خوبی ست. امامزاده و ضریح و صحن و گنبد و گلدسته و محراب نماز یک مسجد گم توی جنگل های تو در تو چیز خوبی ست. آدمیزاد گوشه ی دنجی برای خلوت گریه هایش میجوید و تا به خودش میآید همه را خلوت گزیده ی دیار اسرار آمیز اشک میبابد .
شوهرم تا چشمش به گنبد طلایی امام رضا میافتد زیر لب ذکر میگوید و دستم را محکم میچسبد.
چادر گلدار سفید ، معجزه ی غریبی ست که آرام بخش تمام من میشود. شوهرم میگوید یک ساعت دیگر ایوان طلا میبینمت بعد توی ازدحام تنهایی ِ آدمهای دلشکسته و عجیب گم میشود.
من مذهبی نیستم اما حالا اعتراف میکنم ایکاش بودم.
زنهای عرب چادر مشکی اشان را گَلِ گردنشان میچیند و از میان تلاطم سهمگین آدمهای تشنه ی اعجاز راه به ضریح مطهر میجویند.
جوان تر ها دست به دعا سر راه ایستاده اند و خادمین شریف دلجویانه زوار را به مسیر های خالی تر هدایت میکنند.
من اما مثل یک علامت سوال بزرگ وسط یک بلاتکلیفی ِ عمیق جا مانده ام.
یک دستم کفشهایم و آن دیگری زیارتنامه ی مخصوص امام رضا.
صدای زجه های بغل دستی ام امانم را میبرد. اشک میریزد و رضا رضا میکند اشک میریزد و شفای کودک سه ساله اش را میخواهد. آنقدر که زن های دیگر میآیند میبرندش آن نزدیک تر .
من اما منتظرم چیزی درونم فریاد بکشد پاهایم را سست کند و چانه ی کوچکم را بلرزاند.
هنوز ایستاده ام و با حرکت آدمهای اطرافم این طرف و آن طرف میشوم.
زنی که زجه میزد را میبینم که ملتمسانه از زوار التماس دعا برای شفای کودکش میکند.
زن دستی به مهر به بازویم میکشد و از من نیز میخواهد و میرود .
احساس میکنم چیزی درونم فریاد میکشد. پاهایم را سست میکند و چانه ی کوچکم را میلرزاند.
گریه های بلندم را نمیدانم ، نمیفهمم تنها به چیزی که احساس میکنم ایمان دارم.
با کسی حرف میزنم لبهایم به توالی میجنبد و کلمات از پس هم بازگوی تمام باورم میشود.
انگار هیچ کس و هیچ چیز را جلودار ِ خود نمیابم. انگار فقط من هستم و یک ضریح مطهر و یک خدای بزرگ بالای سرم و نه هیچ چیز دیگر.
چقدر خوبم. چقدر آرامم. چقدر عزیز است اینجا چقدر این رواق مقدس را دوست دارم.
یک ساعت میگذرد و زمان برای پیدا کردن خودم کم میآورم.
همسرم زنگ میزند و تاخیر مضاعفم را جویا میشود . در جوابش هیچ ندارم جز آنکه بگویم یک حال عجیب خوبی دارم بگذار بیشتر بمانم.
شوهرم قطع میکند و میرود صحن گوهرشاد برای شادی روی مادرش نماز و دعا بخواند من اینجا روبروی ضریح بست نشسته ام به تسبیح و دعا. توی دلم لبخند میزنم . شادم . اینجا را دوست دارم.