نهنگان خواب میبینند
نهنگان خواب میبینند
به هیئت زنبور در آمدهاند
و بوی ناب عسل میدهند.
زنبوران خواب میبینند
در اقیانوسی از شکوفة نارنج
ترانة بندری میخوانند.
ترانة بندری خواب میبیند
اسکلهها پهلویش را زخم میزنند
و زیر سایة تبریزیها
خود به مداوای خود مشغولاند.
اسکلهها خواب میبینند
مست میکنند
به خیابان میریزند
و جز زنان خیابانی همه را غرق میکنند.
زنان خیابانی خواب میبینند
در کلاس اول ابتدائی نشسته، به حرف معلمشان گوش
میدهند،...
چه قیامتی
چه قیامتی
مدرسهها به خلوت من هجوم میآورند
به خیابان پناه میبرم
به کام نهنگ گرسنهئی
که خود را به خواب زده
و انتظار مرا میکشد.
+ نوشته شده در دوشنبه پانزدهم آبان ۱۳۹۱ ساعت 20:18 توسط شمس لنگرودی