بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

از من سوال می کنی و من می گویم خداحافظ.از سوالهای امتحانم سختتر است .و بعد از مدتها که حالم بد بود گریه کردم . انگار به این گریه لعنتی احتیاج داشتم و دنبال بهانه می گشتم . قرار نبود این بوق ممتد که آهنگ زندگیم شده بود تمام شود و کسی بگوید الو ، قبلا هم شنیده بودم  اما آشنا نبود و می ترسیدم اگر حرف بزنم بگویی اشتباه گرفته ای یا اینکه من را نشناسی .منتظر بودم صدای دخترکی کوچک را بشنوم و دلتنگیم کمتر شود ...چقدر زندگی کردن سخت است ، و تمام مدت طولانی که تنها سپری کردم و می کنم جلوی چشمانم آمد ، دانشگاه ، زندان رفتن مریم ، شبهای پر کابوس ، روزهای دلهره ، خانه بی آرامش و گریه و گریه ،عادت کردم مثل نبودن تو ،

و هزاران حرف دیگر که داشتم و آرزوهایی که بر دلم ماسید و عادت به تنهایی زیستن و خفتن و خوردن و حتی مردن .و تنها دلخوشیم نوشتن و خواندن است .

 

 پ ن  ۱:نمایشگاه آقای هدایت

پ ن ۲ : به خیلی ها معذرت خواهی بدهکارم . نمی دونم این مدت طولانی که گذشت خیلی ها من را درک نکردند و از من دلگیر شدند . امیدوارم بتوانند من را ببخشند .

پ ن ۳ :کافه شرق را از دست ندهید .

 

دست مایه

من آخرین بچم . با پدر و مادرم زندگی می کنم .خرج اونها رو من می دم .البته من با داشام سه تایی این کارو انجام می دیم . اما بیشتر مسئولیتشون با منه.من خودم دوست دارم . همه زندگیمن. من می خام که بهشون احترام گذاشته بشه .من توقع دارم که احترام خیلی زیادی به اونها گذاشته بشه . دلم نمی خواد زیر منت کسی باشم . درسمو پنجم دبستان ول کردم چون به بابام نگم بهم پول بده . رفتم توی بدترین شرایط عملگی . تا دستم توی جیب خودم باشه . داشام هر  چی دارن به من ربطی نداره . من با زندگی اونا کاری ندارم .اما خیلی با هم رفیقیم .و همفکری می کنیم . توی کار و همه چیز  .از نظر اقتصادی از هیچ کس کمک نمی خام . چون خدا هر چی بخام بهم می ده . من خیلی به خدانزدیکم . من نمی دونم اما من توی شهر خودم جا اقتادم و می خام اونجا زندگی کنم . دلم نمی خواد کسی خودشو بگیره یا قیافه بگیره .و به پدر و مادرم بی احترامی کنه . این چیزها توی اون دو تا عروسم نبوده . ببخشید اما مادرم فضول نیست و کاری به کار عروساش نداره . چیزی که خیلی برام مهمه و باید بگم نجابته . مناصلا از این تیپهایی که الان می زنن خوشم نمی آد . نه اینکه بددل باشم اما پوشش کامل رو میپسندم . خیلی برام مهمه .نه اینکه بددل باشما . من خودم دوست دارم . من تیپم همینه و با همین لباس اومدم که بگم ظاهر و باطن همینم .. من به موقع اهل تفریحم . مسافرت هم می رم با رفیقام . اصلا اهل دود و دم و مشروب نیستم امیدوارم تا اخر عمر هم سالم زندگی کنم . رک و پوس کنده بگم خوش ندارم زنم بیرون از خونه کار کنه .وظیفه زن خونه داریه . اصلا خوش ندارم که بیرون بره و کارکنه .  من اصلا خشکه و مقدس نیستما . ولی اصلا از این تیپهایی که الان بیرون میزنن خوشم نمی آد ....

زندگی کار مزخرفی است

که بهش تن در داده ام .

کاش رهایم می کرد

بوی یاس های آویخته از دیوار (  که مستم می کند ؛ دیوانه ام می کند )

تا راحتتر خودم را خلاص می کردم .