بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

شب به یاد ماندنی

نسیم خنکی می وزید و من منتظر ایستاده بودم و باد می پیچید لابه لای چادر مشکی ام ، نور باران بود و نور آینه کاری ها چشمم را می زد . و توی دلم خوش بودم از امشب که بالای قبر سنگ سفید علویه پرهیزکار ، حاجیه حورا سید رضی علاقبند ، فاتحه می فرستادم . گنبد طلایی ، تمام غمهای رنگی و غیر رنگی ، سیاه و سفید را یکدست آب کند . بعد هم با کتونی های جدیدمان ، راه طولانی تا جگرکی را طی کردیم و آنقدر خوردیم که داشتیم می ترکیدیم و جای همه دوستان خالی.

یاد من باشد تنها هستم

یاد تو می افتم که دوستی در ژاپن داری . تصورم از ژاپن، هایکوست و شکوفه های گیلاسی که بهار بر روی درختانش می نشینند و مردم به دیدارشان می روند . توی راه برگشت برای نمی دانم چندمین بار است که شماره ات را می گیرم و بر نمی داری . حالا که عطری از شکوفه های گیلاس ژاپن بدستم رسیده است ، هی بر می دارم بویش می کنم و انگار یاد تو و صدای نرمت می افتم .

خیلی دور ، خیلی نزدیک .

دلم تنگ می شود ، زیاد ، وقتهایی که قهرم ، وقتهایی که خوشم و به خانه ام بر می گردم و همه ازم ، از لباس پوشیدنم ، رنگ موهایم که خیلی بهم می آید و صورتم را باز کرده ، از شوهر داری و خانه داریم تعریف می کنند ، و بعد دعوایم می شود . دلم تنگ می شود . و این فیس بوک لعنتی و حرف تو برای عکسی که گذاشته بود، که با هم پارو میزدیم یادت هست ؟ تو من را فراموش کرده ای ؟ داد می زنم . گریه می کنم . ازش ایراد می گیرم . به همه چیز گیر می دهم . واقعی و غیر واقعی. و بعد عصبانی به تو فکر می کنم که دیروز پیغام گذاشته ای برای عکسش . پس هنوز هستی . اما دور .

شهوت رفتن

دم در منتظرم ایستاده و من تمام قد در آغوش برهنه اش جا می شوم . موهای خیسم می ریزد روی شانه های لختم و کیف می کنم و می گویم دلم برایت تنگ شده بود . نمی دانم ماندم که ضد درد باشد یا آمدم که دلتنگ نباشم . اما هر چه بود خوب بود . زیر باران دویدم و دویدیم و خیس شدیم و رنگ هوا چه عاشقانه بهاری بود . و رسیدن چقدر خوب است .به دوست ، به باران ، به همسر و به آسمان رنگ غروب و بارانی ابری . چه کیف داشت . و باید نوشت . که ریه هایم به هوای تازه احتیاج دارد همچون که به دوست ، به دوست داشتن و خبر خوش شنیدن و از پشت شیشه بیرون را دیدن ...و دیدن شادی دیگران .

شهوت رفتن

دم در منتظرم ایستاده و من تمام قد در آغوش برهنه اش جا می شوم . موهای خیسم می ریزد روی شانه های لختم و کیف می کنم و می گویم دلم برایت تنگ شده بود . نمی دانم ماندم که ضد درد باشد یا آمدم که دلتنگ نباشم . اما هر چه بود خوب بود . زیر باران دویدم و دویدیم و خیس شدیم و رنگ هوا چه عاشقانه بهاری بود . و رسیدن چقدر خوب است .به دوست ، به باران ، به همسر و به آسمان رنگ غروب و بارانی ابری . چه کیف داشت . و باید نوشت . که ریه هایم به هوای تازه احتیاج دارد همچون که به دوست ، به دوست داشتن و خبر خوش شنیدن و از پشت شیشه بیرون را دیدن ...و دیدن شادی دیگران .

6

91/12/30

- کم خوابی

-مسجدهایی با یک گلدسته

-دریا

92/1/2

-باد

-پا درد

- رنگ های شاد در روسری

- لباسهای بچه گانه

- کفش هایی اندازه بند انگشت

خوامپالو

به خودم هی زدم که بلند شو ، اما بلند شدنم وقتی شد که صدای زنگ در آمد . هوا تاریک بود و فکر کردم تازه اذان گفته اند . مثلن ساعت هفت و نیم است ، خب به کارهایم می رسم . در را باز کردم اما ساعت هشت و نیم بود . از شنبه که کلاس می روم چقدر خسته ام . شنبه توی اتوبوس چرت می زدم . امروز کف پذیرایی از این پهلو به آن پهلو شدم تا بالاخره رفتم روی تخت . البته دیروز در حد خانه تکانی ، کار کردم و شب هم مهمان داشتم . فردا هم کلاس دارم . شاید به خاطر کار زیاد ، راه رفتن ، روی پا ایستادن زیاد ، و هوای بهاری باشد این خمیازه های ممتد .انگار هنوز عادت ندارم زود بخوابم و زود بیدار شوم تا به همه کارهایم برسم .

5

عبور از کوچه های خلوت و خیابانهای خیس بهاری تهران ، خوب است . و گذر از برابر شکوفه های درختان سبز فرهنگسرای نیاوران ، قصه سرما و برفی که آن شب بعد از دیدن نمایش برهان کم رنگ شد و به جایش بوی عطر گل های بهاری و رنگ لاله های قرمز را در دلم ریخت .

4

91/12/29

- جای گرم و نرم ، آماده خواب ، خونه خاله رُزی

-سرمای اول صبح

-اصفهان ، نصف جهان

-نیمروی مخصوص در اغذیه زیتون آباده

-پس زمینه جاده : نقاشی و هایکوی ژاپنی: کوه های لایه لایه و ابرهای خاکستری

-پهن شدن قطره های باران روی شیشه ماشین

-شیراز 215 Km

-رادیو پیام : عشق را باور کنیم که عشق روح زندگی است.

-عکس گرفتن با عشایر نزدیک شیراز

-بازی نور و سایه ، آفتاب و باران

-تک درخت با شکوفه های صورتی در میان سنگها

-هر یک ساعت = یک داستان همشهری

-چشم نواز بودن سبزه های کنار جاده

-پس از باران

-بوی عطر غنچه های بهار نارنج

-مردی با فالوده از کوچه گذر کرد.

3

-مارال ستاره ، کاشان 75

-حدس زدن فیلم اتوبوس های مسافربری

-نطنز : نه خند

- من مانده ام تنهای تنهای  ی بسطامی

-قطعه ای موسیقی از پاگانی نی در میان کوه و کمر جاده