بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

جاده چالوس

جاده ما را صدا می زد ، درختان سبز ،آفتاب اول صبح و خنکی اردیبهشت سرحالمان کرد.نزدیک سد ایستادیم صبحانه بخوریم دخترک گفت بابا بریم آب بازی.خندیدیم سه تایی. بعد دوباره راه افتادیم و از پیچها گذر کردیم. همین طور که دخترک توی بغلم چرت می زد و به موسیقی فیلم در دنیای تو ساعت چند است ؟ که هاله برایم آورده بود ،گوش می دادیم و کیف می کردیم. تا رسیدیم به تونل شماره ده و لاله هایی که در دامنه کوه و کنار رودخانه یکی یکی باز می شدند.شاید اولین بار بود که جاده چالوس این همه کش می آمد ، زیباتر از همیشه ادامه پیدا می کرد و خاطره انگیز می شد. بیشتر آخر هفته های بچگی مان ، عیدهای نوروزمان و تابستانهایمان در این جاده سپری می شد. کاری نداشتیم به زمستان سرد یا تابستان گرم ، همه شال و کلاه می کردیم و بسوی چالوس ، ویلای رویایی خاله سوری که کنار دریا بود، راه می افتادیم. بیشتر عکسهای بچگی کنار گلها و درختان پرتقال بود که دریا جلو آمد و تمام آن راه طولانی تا لب آب را با خودش برد.اما زمین والیبال هست ،آن سرسره زنگ زده زرد و نارنجی هم هست که وقتی به آخرین پله اش می رسیدم احساس فتح بزرگی بهم دست می داد و از شادی فریاد می زدم دریا، من دریا را می بینم. عکسها همه هست که ما می رفتیم شمال ، از همانها که مهران مدیری می گوید،شلوارک مد نبود، اما جوجه سیخ می زدیم و خوش بودیم و جمعه بعد از ناهار غصه یمان می شد که باید تند تند جمع کنیم و برویم تا کی که دوباره با خاله ها و دخترخاله ها و پسرخاله ها جمع شویم و دبلنا بزنیم و تا نیمه شب اسم فامیل بازی کنیم. عیدها جمعیت بیشتر می شد و دست جمعی تا متل قو می رفتیم تا وسایل سفره هفت سین بخریم و چه کیفی داشت بعد از تحویل سال که بزرگترها عیدی می دادند ،اسکناس های نوی امضا کرده.تابستانها دست جمعی با مامانها می ماندیم تا آخر هفته تا باباها بیایند دنبالمان و توی آن یک هفته همه چیز مثل رویا بود. باقالی خوردنمان لب دریا،ساندویچ خوردنمان توی سینما و تماشای فیلم گالان، پیاده روی تا هتل هایت  و تماشای مغازه هایش و رفتن تا لب دریا.همه اینها آنقدر برایم روشن و شفافند انگار همین دیروز بود.و بزرگ شدیم،یکی یکی .کم شدیم و مسافرتهایمان کم و کمتر شد، و هر کدام پرت شدیم یک گوشه.اما آن ویلای خاطره انگیز لب دریا هنوز هست .هنوز انگار از کلاردشت همگی رفتیم چالوس و با آقاجون رفتیم لب دریا. و آقاجون از شیطنت های پسرها و باباها از خنده دهانش دال شده بود.
حالا با دخترم کنار لاله ها قدم می زدم و فکر هیچی نبودم.
سفر یک روزه ما به کندوان ، هتل گچسر ، چشمه وله،غار یخ مراد و حسنکدر و امامزاده اش حال همه ما را خوب کرد.
جاده چالوس تمام نشدنی است،پر است از راه های فرعی دیدنی که می شود کشفش کرد و لذتش را برد.

یکشنبه 12 اردی بهشت