بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

بی جواب

آیا نوبت آن نرسیده که آن نگاه سنگین سرگردان و صبور راز خود را بازگو کند ؟

آیا زمان آن نیست که آزادی از قفس خویش رها شود؟

و تن بیارامد ؟

دیالوگ ۲

+ آقا پسر ، چنده ؟

ـ سه  بسته شکلات، پونصد ،

+ بیا ،

- مرسی

و چشمان خیس من را فقط اتوبوس دید و غصه ام را خیابان فهمید ،

 

 

دیالوگ

- اگه بگم دیگه بهش فکر نکنی، قول می دی دیگه فکرشو نکنی؟

+  قول می دم.

- پس دیگه بهش فکر نکن .