بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

lose it

عادت کردم

به گربه های گرسنه ای که می نالند

و گاهی تا دم خانه تعقیبم می کنند

عادت می کنم

به دزدی؛آن هم فقط به خاطر تنها آزادیم

هنر

عادت کردم

به نبودنت؛ به نداشتن

عادت خواهم کرد به دستهای یخ زده ام  از فرط سرما.

عادت کرده ام؛

به طرد شدن؛به خفه شدن و توهین ؛ لعن و نفرین.

اما چه خوب که هنوز تازگی دارد

باریدن شبنم وار باران!

نظرات 5 + ارسال نظر
مریم جمعه 20 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 11:12 http://wchapter.persianblog.com

قشنگگگ بودددد

بارون جمعه 20 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 17:07

چه خوب، راستی چه خوب!
شعرگونه‌هات رو دوست دارم :)

بارون یکشنبه 22 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 09:08

هنر!
نقاشی!
انگار جای تو، خودم بودم که یهو تو یه دنیا رنگ و رنگ و رنگ رها شدم. هی دختر! فوق‌العاده‌ست.
موفق باشی :)

فروغ یکشنبه 22 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 23:24 http://foorough.blogfa.com

عادت میکنیم...حتی به نبودنش نداشتنش!.....

ناهید چهارشنبه 21 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:59 http://rastgarevelgard.blogfa.com/

روم نمیشه بگم به منم سر بزن...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد