یک شنبه ها می شود روز دیدار . روز دلتنگی . می شود روز شنیدن آهنگ وبلاگ بلانش بعد از مدتهای طولانی . شاید تا آخر عمر کامپیوترم برنگردد . مثل من که شاید تا آخر عمر آدم نشوم . و خیلی چیزهای دیگر که تا آخر عمر اتفاق نیفتد . نوشته هایم خوانده می شود آنقدر که کاغذهایم کهنه و پاره می شوند . من رهایی نمی یابم . و تو در فنجان قهوه من سرک می کشی و من بوی سیگار را سر می کشم با موسیقی تلخ روزهای پاییزی . تنهام . هنوز هم تنهام . و یک شنبه ها یعنی بازگشت به درونم .تا گم نشوم .
فائزه گلم< عزیزدلم < نازنین من < الهی که من فربونت برم درد و بلای خودت و کامپیوترت بخوره تو سر من تو رو خدا یه کم بخند < واسه دلمن < پاییزه میدونم گلم اما خب همینی که هست < من چه کنم اینهمه زیاد دلم تند تند برات تنگ میشه ان جی میل سگی هم نمیدونم چش میشه ایمیلهای منو به رفقام دیر دیر میرسونه < من نگرانتم < منو بی خحبر نذار هیچ وقت قول بده خب؟
در روزهای سرد پائیزی به صدای سمفونی گوش بده ... با شعلههایش گرم شو و با نگاه به رقص شعلهها شاد شو ...
سمفونی تو خودته ... به خودت گوش کن و ...
فائزه سلام
لطفا با من تماس بگیر ،من سعی کردم تلفنت رو از مریم بگیرم ولی همه اش تلفنش خاموشه آدرس میل من تو بلاگم هست کار مهمی باهات دارم اگه محبت کنی بهم زنگ بزنی ممنون می شم. منتظرتم. نیلوفر
تو گم نمی شی!....چون امضای تو بدون امضاست.......
دلم تنگ شده برات فائزه چقدر جالت خالیه عزیز دلم
یکشنبه
رفت
دوشنبه هم
داره میره
...
کجایی؟