بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

شاعر لحظه های غمناک

اس ام اس می دهم : آیا امیدی به طلوع خورشید هست ؟ از پس هزار کرور ابر که زمین را سپید کرده ، از پس این همه ظلمت شبانه ؟ جواب می گیرم : آری ، اگر به جای سرایش غمنامه به نوشیدن لحظه ها بپردازیم .

منتظر خورشید نیستم که طلوع کند که تازه این همه برف باریده و دلم می خواهد آدم برفی درست کنم ، دلم می خواهد فقط کمی از ظلمت خودم کاسته شود که نمی شود ،

امروز با اینکه خیلی در ترافیک گیر کردم اما قشنگ بود اینهمه برف ، خیلی قشنگ ،با اینکه پاهام یخ زده بود اما لذت بردم ،

نظرات 3 + ارسال نظر
ملاحت یکشنبه 16 دی‌ماه سال 1386 ساعت 19:10 http://aks.aminus3.com

به نظر من هم قشنگه این همه برف:) حتی با انگشتای یخ زده
البته الان اینو می گم که نشستم یه جای گرم و نرم
:))))

هیچ جا... یکشنبه 16 دی‌ماه سال 1386 ساعت 22:29

می گویند دنیا کوچک شده است ، و استوا در آینده نزدیک همسایه خونگرم قطب خواهد شد،
نه همسفر خوشباور، دنیا هرگز کوچک نمی شود. ما کوچک شده ایم ، آنقدر کوچک که دیگر هیچ گم کرده ای نداریم.
دلخوشیم که در نیمه تاریک دنیا کسی ما را گم کرده است و دارد در به در دنبالمان می گردد . کسی که زنگ در را همیشه بعد از هجرت ما به صدا در خواهد آورد.

مادر بچه ها دوشنبه 17 دی‌ماه سال 1386 ساعت 09:53 http://maleke.blogsky.com/

سلام

من هم برف رو دوست دارم البته اگر از پنجره خونه گرم و نرمم برفی که به آرامی و رقص کنان می باره رو تماشا کنم .

گاهی هم بدم نمیاد دستم رو زیر بارشش بگیرم و آب شدن بلور ها رو کف دستم تماشا کنم . و خدا خدا کنم دیر تر آب شه تا من تمام شاخه هاش رو ببینم .

دلم برای وبلاگتون تنگ شده بود . خوشحالم که هنوز سر پایید .

ایشالا بازم میام و می خونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد