بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

نوش جان

۱۴سالگی ، ۱۸ سالگی ، ۲۰ سالگی و ۲۶ سالگی ، ...تو فکر می کنی چند سال می توانی در بیست و شش سالگیت بمانی ؟ هان ؟ بپر ، از این اوضاع لعنتی در بیا ، یک حرکتی بکن ، اگر الان کاری برای خودت نکنی مثل مهتاب خواهی شد ، بپر، فکر کن روی دایپ شنا ایستاده ای ،آنقدر بلند که سرت گیج می رود و آنقدر آدم پشت سرت ایستاده که راه برگشتی نیست ، باید بپری ،‌یا به زمین می خوری و می میری یا اینکه به زمین نرسیده ، پرواز را یاد می گیری،

اشک توی چشمهایم جمع شده ، این حرفها را دوستم، معلمم ، مشاورم امروز به من گفت ، باز هم گفته بود اما من نمی شنیدم ، نمی دانم ، امروز بالاخره شنیدم یا نه ؟باید یاد بگیرم که حرف بزنم ، باید ،باید ، باید ، باید ، باید ،و بشنوم .حرفهایش را گوش کنم .

نظرات 1 + ارسال نظر
مریم دوشنبه 24 دی‌ماه سال 1386 ساعت 17:16

عزیزم چرا از همه زندگی مهتاب شوهر نکردن و لالایی بلند نبودنش اینقدر در ذهن تو و آن استاد محترمت های لایته!!!! این موضوع برام عجیبه. نمی تونم بفهمم!! ا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد