بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

تو نیکی می کن و ...

سه شنبه

بر اتوبان ایستادم ، منتظرم بابا بیاید دنبالم ، حدود چهل دقیقه ای می شود ، دختری سفید و هم قد خودم شاید (نمی فهمم چون روی لبه جدول ایستادم )از من می خواهد با موبایلم شماره ای را بگیرم ، می گوید بر نمی دارد می شه شما بگیرید ، برایش می گیرم ، سه تا بوق می زند و موبایلم قطع می شود چون شارژش تمام شده ، پدرم رسیده و من یخ زده سوار می شوم و تا خانه همانطور یخ زده ام .

پنج شنبه

دارم فیلم می بینم که موبایلم دوبار زنگ خورده ، همان شماره ای است که برای دختر گرفتم ، نشنیده ام ، نیم ساعت بعد شماره ای ناشناس ، جواب می دهم ، صدایی می گوید شما دو روز پیش به موبایل من زنگ زدید ؟ برایش توضیح می دهم و ظاهرا ًمتوجه می شود .

امروز بعداز ظهر

برایم اس ام اسی می آید با همان شماره ، ببخشید مزاحمتان شدم ،‌من از نحوه برخورد و صدای شما خوشم آمده ، می توانم بپرسم شما مجردید یا ...؟

حالم بهم می خورد ،بالا می آورم ، بعد به خودم تف می اندازم که کار خیر برای کسی انجام ندهم ،

نظرات 6 + ارسال نظر
Lotus یکشنبه 30 دی‌ماه سال 1386 ساعت 00:55

:*

هستی یکشنبه 30 دی‌ماه سال 1386 ساعت 18:29 http://www.hastinike.blogspot.com/

دوست نازنین، این هم یک نوع رابطه اس.فکر کن اگر تو جامعه ای نتونی راحت با کسی یک رابطه ساده رو شروع کنی، طبیعتا به راه های کج و معوج رو میاری!

مانا یکشنبه 30 دی‌ماه سال 1386 ساعت 19:29 http://sabztoii.persianblog.ir

طفلک اون دختره! طفلک همه دخترا که انقدر پسرا رو جدی میگیرن.

Alireza دوشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 06:40 http://www.an-indomitable.blogspot.com

daraam yavash yavash gheirati mishamaa, shomarasho bede saresho bezaraam roo sinash :D khobi? khosh migzare? darso mashgh chiii

المیرا دوشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 15:12

خب این نیکی که تو کردی ممکنه بود همچین عواقبی هم داشته باشه! D:

بدون امضا سه‌شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:30

برای المیرا و علیرضا : من نمی توانم توی بلاگ اسپات نظر بذارم .ببخشید . وبلاگهاتون را می بینم و مرسی که بهم سر می زنید .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد