ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
نمی خواهد خراب کند . اصلا ً فکر آن نیست که چیزی را از بین ببرد اما ناخودآگاه ، قطره قطره که می چکد دیوار را سوراخ می کند و رودخانه باریکی هم که باشد سیل می شود و می زند همه چیز را زیر و رو می کند . می خواهد که زندگی پابرجا باشد . نمی تواند جلوی دوست داشتنش را بگیرد . چه کند ؟چگونه می تواند بگذرد ؟ باید بگذرد اما نمی تواند .
برای هر کسی بگویی چندشش می شود . از تو بدش می آید . از بین بردن و خراب کردن و نابودی -هیچ کس آن را نمی پسندد - حداقل در ظاهر .اما ویرانگری قصد و نیتش نیست . می خواهد که دوست بدارد .
البته همیشه در حاشیه است و ارزشی ندارد . آن ته مه ها شاید دیده شود و کمرنگ .همیشه دلتنگ است اما چه اهمیتی دارد کسی که دیر رسیده است و حالا آرزو می کند کاش آن سالها که مرد ، عاشق زنش می شود ، به جای زن ِمرد بود ؟
حسش می کنم..
هوم؟
یک موسیقی متنه که من باهاش حال می کنم .