ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
بعضی وقت ها فکر می کنم که نباید آن روز بهت می گفتم ترسو ، وقتی داشتی از در دانشگاه بیرون می رفتی ، انگار که همان روز برای همیشه رفتی ، برادرت رفت ، برادر من هم ازدواج کرد و ما هی از هم دور و دورتر شدیم ، چیزی که به نفع تو بود و شاید به نفع من ، بعضی اتفاق هایی که الان در زندگی می افتد به خاطر نبودن توست و من هنوز تو را دلیل شان می دانم ، شاید خنده دار باشد یا مسخره اما برای من که این طوری است .
این پست کمی شبیه زندگی من بود
ترسیدم بیشتر از آنکه تعجب کنم
دارم کل وبلاگ را میخوانم
سلام
سیقلیسقل