درد مشترکی بود که تمام می شود به زودی . شاید الان هم تمام شده . "عشق اونه که حالت خوب باشه ". من آن موقع هم کمی حالم خوب بود و دقیقاً یکهو خودت را کندی . یادم هست و نیست . مثل جواب هدیه تهرانی به بهرام رادان توی " پل چوبی " . امروز و دیروز با خودم تکرار می کردم تو الان برلینی ، اجرا داری و ازدواج کردی . و من در جواب این پیغام صمیمی ترین دوستم خوشحالم که همیشه تو را بیشتر از من می دید و می بیند - تو با دیگران در مورد من راحتتر بودی و ما با هم سخت بودیم -واقعاً احساس خوبی دارم . " این قصه تموم نشده و نمی شه و توی ذهن آدم ادامه داره " .دقیقاً ده سال . مثل توی فیلم . و همین جا تمام می شود و من با گذشته ام خداحافظی می کنم . شاید چند بار تا حالا این کار را کرده باشم . ولی این بار خیلی جدی است و با رضایت کامل است . خوشحالم و می خواهم امشب لازانیا درست کنم .
سلام عزیزم
خوب بود آیا؟
معمولی .
من یادمه از قبل اینکه به عنوان بلانش بنویسم سال 84 تو مینوشتی.
دو اینکه اون دگمه ها رو منم دوست دارم اما ازونجا که مث تو هنرمند نیستم هردفه که خواستم بخرم بیهننریم مثل پتک بر سرم فرود اومد و منو بی انگیزه کرد.
تو وایبر نداری یه کلوم نباس بگی وی چت داری/ برم دانلود کنم باهات بچتم ؟
وی چتم م م کجا بود ! مال بابای عزیز و گرانقدره . سرگرمی جدیدشونه .ما معلم ها کجا و آیفون 5 کجا !
فکر کردم مهناز بازی کرده پس نرم ببینم :(
مهناز هم بود . خیلی چیز خاصی نبود .