بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

توهم شایستگی

 فکر می کردم زندگی  همین پز دادن های خاله ام است از عروس و دامادهایش. همیشه عادت دارد همه چیز را پر رنگتر تعریف کند . شاید من هم از او یاد گرفته ام . توی ذهنم با تو ، با داشتنت پز می دادم . وقتی از داشتنت ناامید شدم ، دنبال چیزی یا کسی بودم که با آن بتوانم چیزی برای گفتن داشته باشم . حالا فهمیده ام استاد دانشگاه بودن پز ندارد یا دانشجوی فلان دانشگاه خارجه پز ندارد . گلهای بزرگ و طلا و جواهرات پز ندارد . هیچ چیزی پز ندارد . انسان بودن و آدمیت است که پز دارد که دنبالش هستم .حالا فهمیده ام دستان خودم هم خالی است و چیزی برای تعریف از خودم ندارم . و سرم درد می گیرد از این همه دردی که درمان ندارد .

نظرات 6 + ارسال نظر
omid سه‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 23:23 http://caferain.blogfa.com

born سه‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 23:59

اساسا در این زمین گرد و چرخان و مکرر چیزی برای پز دادن وجود ندارد...

مرضیه چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:38

سلام
امروز برای اولین بار آمدم بخاطر همشهری بودنمان با تو دوست شوم

ممنونم.

مدثر چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:45

واقعا فقط انسان بودن پز دارد که این روزها هیچ خبری ازش نیست

شیوه چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:58 http://www.ramze-dahaan.blogfa.com

حرف هایی برای نگفتن...

عاطی چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 14:31 http://www-blogfa.blogsky.com

من نمی دانم ایستگاه انسانیت در کدام خط متروست!!

می شود آیا مرا هم راهنمایی کنید؟

:گل ل ل ل

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد