خستگی برای مادر است و من هیچ نمی نالم . از این دکتر به آن دکتر در این شهر بزرگ که نم نم بارانش ، برگهای قرمز و زرد اتوبانها و خیابانهایش من را خوشحال نمی کند وقتی دخترم سرفه می کند .و سوالم همه اش این است : من مادر خوبی نبوده ام ؟ خوب مواظبش نبوده ام ؟ اگر بعدها بپرسد چه جوابی دارم . دکترها هر کدام چیزی می گویند : آلرژی ، عفونت ریه ، خروسک یا به قول خودشان گروپ . دیشب که خسته برگشتم نمی دانستم که بیماری دخترم بالاخره چه بوده ، خدا را شکر که بهتر است . سینه اش خس خس نمی کند . سرفه هایش قطع شده و حالش بهتر است . و همه اینها از یکشنبه شب شروع شد و تا دیشب ادامه داشت . دخترک را به کولم از رادیولوژی به دکتر و آزمایشگاه می کشاندم . خواب و بیدار . آرام و ناآرام . بالاخره دیشب هر دو کمی خوابیدیم .و البته پدرش هم سه شنبه و چهارشنبه تمام وقت ما را همراهی می کرد . آنقدر حساس شده ام که هر حرفی را نیش و کنایه می شنوم اما صبوری می کنم فقط به خاطر دختر کوچولویی که فقط چهار ماه و نیمش است و دختر من است . حالا آرام روبه روی من خوابیده . بخور سرد روشن است برای تنفس بهترش و من در خانه خودم را حبس می کنم . بافتنی می بافم و کتاب گودی جومپا لاهیری را تند تند می خوانم . گاهی آشپزی می کنم . به غرغرهای مردخانه اهمیتی نمی دهم . به آرزوهایش هم . رویاهایش را هزار بار شنیده ام . می خواهم کمی برای خودم باشم و دخترم .
زنی در آسانسور بیمارستان پرسید : بچه اولته ؟ سرم از تکان دادم و او ادامه داد : با عشق بزرگش کن ، خوب تربیتش کن و به حرف پدر و مادرخودت و شوهرت گوش کن .. و من با سکوت از او دور می شوم.
خدایا همه مریضها زود خوب شوند مخصوصا بچه ها.
خدا شفاش بده..هر چه زودتر..آمین
الهی ی ی ی ی
امیدوارم الان دیگه خوبه خوب باشه:-*
ممنون عاطی جون
عزیزم.امیدوارم روز بروز بهتر بشه.هیچ مادری بد نیست.هیچ مادری.
مرسی عزیزم
.. آخی عیب نداره نی نی ها اینطورن دیگه ... و اِلا همه می دونن که تو حسابی مواظبشی با دقت تر از خیلی مامانای دیگه
غصه نخور عزیزم . خدا خودش حسابی مواظبشه ... زود خوب می شه ان شاالله ...
ممنون عزیزم
الان خیلی بهتره
خدا رو شکر که سلمای جان خوب است :)
حس کردم فرهاد در این پست، در این حال و هوا، غریب افتاده است.. نمی دانم... فقط یک حس بود
ممنونم
گاهی فرهاد زیادی دوستم دارد و از روی همین ، اذیتم می کند .
مریض شدن بچه ها خیلی دردناکه... اما چاره نیست عزیزم گاهی پیش میاد. سلما جان هم الهی زود خوب خوب بشود مراقب پدرش هم خیلی باش عزیزم... مردها گاهی خیلی بچه میشوند:)
آره . من الان دو تا بچه دارم .
مرسی عزیزم