بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

دیشب تا دیر وقت با "هـ" حرف می زدم، احساس راحتی می کردم چون می دانستم درک می شوم، نه قضاوت.

حتی از بدیهای خودمم هم گفتم و اینکه عصبانیم و فکر نمی کردم اینقدر ساده ازش جوابی بشنوم که احساس آرامش کنم.

رشد فکریم را برایش تعریف کردم،

از زندگی کنونیم گفتم و اینکه دارم تحمل می کنم.

و فکر نمی کردم حالا احساس بهتری نسبت به روزهای قبلم دارم.

ممنونم دوست خوبم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد