بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

عصر جمعه اولین روز آذر

نمایشگاهى که رفتم، هم حالم را عوض کرد و هم ساسا را دیدم.

خیلى وقت بود که همدیگر را ندیده بودیم. همانطور جذاب با ماتیک صورتیش،  همدیگر را در آغوش کشیدیم.

برایش شله زرد برده بودم و خیلى خوشش آمد، رفتیم در نشر هنوز روی همان صندلىها در ایوانش نشستیم و من چاى خوردم و او هم شله را. خوب شد تنها نماندم خانه و تا نشر ثالث آمدم و کارها را دیدم با عنوان سیگورات،

بابک حمیدیان و مینا ساداتى هم آمدند و کارها را دیدند،

من از آن ظرف که تویش ته سیگارها خاموش شده بود خیلی خوشم آمد ، مخصوصا از ته سیگارهایی که رژ داشت.

از صبح که آشپزى کردم فهمیدم که از نظر علمى بوى سبزیجات و مواد غذایی هورمون  شادى در بدن تولید می کند.

حالم بهتر است وقتی آشپزى مى کنم.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد