بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

تعلیق کرونایى

امروز رئیس مان که براى اولین بار بود چشم در چشم مى شدیم جلویمان نشست و در هواى بهارى با درختان سبز و حتى شکوفه ها که قلبم را لبریز مى کرد ، گفت تعلیق شدید.

و بعد با بغضى که قورت مى داد و لبخند تلخى که مى زد و ته دلش امیدوار بود به راهى که خدا براى همه مان باز خواهد کرد، با مربى ها حرف زد. پانزده سال معلمى و کار آموزش او را زمین نزده بود که این بار کرونا کار و بارش، سه دفتر را مى خواهد به حالت تعلیق دربیاورد.


لبخند مى زدیم و نور آفتاب چشممان را تنگ مى کرد اما ما هم با او لبخند مى زدیم. ما هم انگار ته دلمان خالى شد. 

دوباره کى رنگ مدرسه را خواهیم دید؟

دوباره کى صداى بچه ها و بازى ها بپیچد در حیاط مدرسه؟؟


نشسته بودیم و از جایى کمى آن طرفتر صداى ویلون ناکوکى به گوش مى رسید که الهه ناز مى نواخت اما گوش نواز نبود.

همسایه ها هم سکوت کرده بودند و از دیگر نبودن بچه ها غصه شان مى شد حتما.


دارم فکر مى کنم قبل از اینکه معلم بودم چیکار مى کردم باید کارهاى آنلاین را شروع کرد.

ما که خودمان حل مسئله را به بچه ها یاد مى دهیم.

نظرات 3 + ارسال نظر
افتاب یکشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 01:28

شما چه مقطعی تدریس می‌کردین؟
چه درسی؟

من مربی لگو هستم در پایه های مهد و پیش دبستان و اول و دوم.

افتاب یکشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 22:43

چه سمت قشنگی دارین. مربی لگو. اصلا نمیدونستم چنین شغلی هم هست. خیلی هیجان انگیز باید باشه. انشالله که بگذره این روزها و برگردین سر کارتون به زودی.
قلم تون هم زیباست.

ممنون ، نمی دونم امیدوارم راهم باز بشه. البته خود لگو کلاسهای آنلاین برای بچه ها گذاشته، ممکنه چند ساعتی هم از من استفاده کنه. یعنی امیدوارم. ان شالله زودتر همه چیز درست بشه.

ترانه دوشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1399 ساعت 08:07 http://Taraaaneh.blogsky.com

من هم معلم هستم. همیشه منتظر تعطیلات بودم اما الان دلم برای بچه ها تنگ شده
امیدوارم کار مناسبی بزودی پیدا کنی

منم دلم خیلی تنگ شده با اینکه کار معلمی خیلی سخته اما لذت بخشه. امیدوارم برای همه چیز راه خوبی باز بشه. همه کارها و البته کرونا هم تموم بشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد