بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

مهرم قشنگ شد با مهرت

باورم نمی شود. مهرشد. پائیز شد. اولین روز پائیز ماه توی آسمان ، کامل بود و چند تکه ابر هم کنارش بودند. من از صبح حال خوبی هم اگر نداشتم اما هی به خودم می گفتم امروز آخرین روز تابستان باید خوب تمام شود. و انگار هم همین شد. رفتم خانه ن و خیلی حرف زدیم. حرف زدن با او مثل حرف زدن با یک مشاور است. و حالم را خیلی بهتر کرد. توی حیاطش چرخیدم و برایت عکس گرفتم. من به جای تو راه می رفتم و دنبال نشانه های پائیز می گشتم. برگهای خرمالو که ریخته بود. بعضی از خرمالو ها که نارنجی شده بودند و به ها کال و درخت انارش که امسال هیچ اناری نداده بود.

از گل یخش هم عمس گرفتم. برگهایش همه زرد شده بود. اما در زمستان وقتی که تو حالت خوب خوب شده ، گل یخ می دهد. گل یخی که از بویش مست خواهی شد.

چقدر خبرهای خوب نوشتی که داری بهتر می شوی. دلم می خواست ذوق و شوقم را بهت نشان بدهم. هر روز داری بهتر و بهتر می شوی. چه عالی. چه عالی. 

من به جای تو از خیابانهای پائیزی شهر می گذرم و تو طاقت بیار تا بزودی خودت بزنی بیرون و با پاهای خودت برگهای خشک را له کنی. تو خیلی قوی هستی. 

دلم می خواست برایت بنویسم که چقدر خوشحالم از تلاش و پشتکارت برای بهتر شدن. خیلی خوشحالم. دلم می  خواهد بپرم توی آسمان و ماه را ببوسم.

نظرات 1 + ارسال نظر
سلام پنج‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1400 ساعت 07:46

سلام
دو تا وبلاگ بود که خوندن مطالبش حال آدم را عوض می کرد
بانوی اجاره ای
سمفونی استفراغ
البته الان سالیان سال هست که دیگه ننوشته اند
قلم شما هم خوبه
چند وقت است که مطالعه می کنمش
البته سرعت نوشتاری شما بالاست
و مطالب تون هم زیاده

ممنونم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد