بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

شاید وقتی دیگر استانبول

از حالا همه چیز می شود برای آخرین بار. برای آخرین بار می روم توی وان حمام اتاقم و دراز می کشم و شیر آبگرم را باز می کنم و گریه می کنم. برای آخرین بار کافی توی اتاق را می خورم. برای آخرین بار به پل ها و ساختمانها خیره می شوم. به لایه لایه ابرهایی که در آسمان دیدم. برای آخرین روی تخت گرم و نرم فرو می روم. سرم را می کنم توی بالشی که هر روز عوض می شد، برای آخرین بار فردا صبحانه خواهم خورد و به میدان تقسیم خواهم رفت.

و به تمام موزیک های آه استانبول ترکی گوش خواهم داد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد