بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

مکرر

در تاریکی دراز کشیده ام. امیدوارم به زودی خوابم ببرد. دارم به پادکست ابد و یک روز درباره تولد بهرام بیضایی گوش می دهم. امروز از صبح کلاس داشتم،  امروز فقط کار کردم. با بچه ها حرف زدم و بازی کردم. 

همه چیز تکراری بود و معمولی. به غیر از اینکه نوشتنی در کار نبود. نوشتن جدی که بتوانم راضی باشم از خودم. 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد