بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

تکثیر می شوم در آینه و عشق

داشتم می سابیدم ، فقط این موقع می توانم به خودم مسلط باشم و گریه نکنم. از اینکه صدایت را می شنوم و صدای قلبم را خودم می شنوم. از اینکه تمام ظرفهای ادویه را بریزم وسط و بشویم ، نمی دانم برای چه، اما می خواستم وقتی دارم کاری را تند تند انجام می دهم ، گوش بدهم ببینم چه می گویی ، تنها راهی که می توانستم به خودم مسلط باشم و گریه نکنم و کار کنم و به نظر خوب برسم ، همین بود . تمام لباسها را جمع کردم و بغضم را قورت دادم. تنهاییم را ریختم توی کیفی که هر بار با خودم می برم و می آورم. تمام لباسهایی که برای دو هفته آینده لازم داشتم. بقیه لباسها را تا کردم و در کشوها جا دادم. بقیه را به جالباسی ها آویزان کردم و در کمدها چپاندم و همچنان گوش می دادم. همچنان بغضم را قورت می دادم . همچنان تند تند کار می کردم و کسی نمی فهمید که در درونم چه غوغایی است. 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد