بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

گلچین روزگار

امروز با خبر بد شروع شد، معلمی از گروه مان از دنیا رفت و من که تا حالا از نزدیک ندیده بودمش غصه خوردم چه برسد آنها که  از نزدیک باهاش کار کرده بودند.  خیلی دردناک است. سرطان گرفته و دو سال از بعد از ازدواجش ، مرد را تنها گذاشته. این غمبارترین اتفاق است. این مرگ لعنتی. مرگ سراغ ۲۹ ساله ها رفته. چه دردناک. باورم نمی شود. صورت مهربان و چهره معصومش. از صبح هنوز بهش فکر می کنم. چند صفحه ای کتاب خواندم و بعدازظهر در کمال تعجب چند لحظه ای چرت زدم. وقتی در سکوت و غم فرو می روم انگار خوابم می برد. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد