بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

دو و نیم ساله ی من

شاگردم رفته خانه خاله مامانش و خاله مامانش ازش پرسیده: فسنجون دوست داری؟

ه  ، دو و نیم ساله ، بهش گفته نه، من .... جون را دوست دارم. و نام من را برده است. 

امروز بعد از بازی رفت توی تشکش و به من اشاره کرد پتو را رویش بیندازم و بعد که کمرش را چند بار ماساژ دادم خوابش برد.

نمی دانم چرا اینقدر دلم برایش غش می کند؟ آخ خدا.

نظرات 1 + ارسال نظر
Blue Mahya پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1400 ساعت 02:12 http://Bluemahya.blogsky.com

*-*

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد