بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

تنیدن

زن آبیاری می خواهد. من این جمله ات را به تازگی فهمیدم. اگر کارهای لذت بخش مثل کتاب خواندن و فیلم دیدن و نوشتن -برای من- هر روز کمی خوشحالم کند و در بدنم آرامش ایجاد کند، خیلی خوب است اما کافی نیست. تا وقتی زن خودش را دوست دارد و به تنش به مثابه یک جسم مقدس نگاه کند ، آبیاری لازم دارد. آبیاری مردانه. حالا شاید کسی که دگرجنسگرا باشد نظرش چیز دیگری باشد اما من اینطور فکر می کنم.

تن خشکم هر چند وقت یکبار احتیاج به آبیاری دارد. به دستهایی مردانه احتیاج دارد که او را برای چندمین از نو متولد کند. نمی خواهم بزرگش کنم. تولد برای من هر روز مثل روشنی روز است مثل دیدن خورشید. وقتی از مرگ رهاییده باشی متولد شده ای پس این همخوابگی و آبیاری مثابه تولد است برای من. تولدی که جان در بدنم می پاشد و نیرویی دارد که کلمات را به روح و جانم سرازیر می کند. مثلا در کتاب پرنده به پرنده نوشته با خوردن مشروب ، به خودش کمک می کرده که بنویسد. هر کس روشی برای خودش دارد. 

زنی که یکبار درست و درمان این قضیه را طی کرده باشد، درست در مکان درست و زمان درست و با آدم درست ، حتی اگر عشقی نباشد، و داستان تجاوزی در کار نباشد ، زور و اجباری نباشد ، دلش می خواهد تکرارش کند. 


نظرات 1 + ارسال نظر
Baran دوشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1400 ساعت 07:09

دست‌ هات که باشد

خدا هم هست

روی تنم

توی موهام

بخشنده و مهربان.


((عباس معروفی))

اجازه خانوم؟!

جان جان
به به
چه قشنگ بود مرسی باران جانم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد