بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

مرهم

بعد از مدتها روی کاناپه آبی دراز کشیده ام، چراغهای خانه را کم کرده ام. دارم گریه می کنم. از حماقت خودم. از اینکه چرا نمی خواهم دست از حماقت بردارم. چرا خودم را اصلاح نمی کنم؟ چرا می گذارم آدمها بهم هر چه دلشان می خواهد بگویند؟ چرا می گذارم که مورد سواستفاده قرار بگیرم؟ این لحظه برایم سخت آمد. اگر کسی بهم بگوید متوهم برایم گران می آید. خیلی خیلی قلبم شکست. و گریه ام بند نمی آید. خدایا مرهمی.

نظرات 1 + ارسال نظر
بهشت چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1400 ساعت 23:01 http://nochagh.blogsky.com

ناراحت نباش عزیزم.کسی بهت بگه متوهم چون تو ازادش گذاشته ای نظر دهد

ممنونم که هستی بهشت.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد