بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

قسمت هشتم زخم کاری


چه طوفانی شروع شد.



زن رو کرد به پدرش  و گفت: 

خودت می دونی زندگی با مردی که می دونی دوستت نداره چقدر سخته.




امروز درباره یک زن که از دو قسمت قبل وارد سریال شده می نویسم.



زنی که می گویم در فیلم منشی حاج مظفر است. قسمتهایی از فیلم کاملا سانسور شده اما نشان می دهد مردی که دارد با کشتن آدمها به قدرت می رسد، با این زن رابطه دارد و ازش خوشش آمده.

در قسمت قبل برایش عطر خریده بود، قبل از مدیرعامل شدن غصبی اش به ش پاشید که یکی دیگر از صحنه های سکسی فیلم است. 


حالا در پرونده ها چیزی پیدا کرده باز بر علیه مرد، مرد می گوید از هوش دختر جوان خوشش آمده، چهل و خورده با دختری بیست و پنج ساله.

به زنش می گوید و زنش می گوید از اینکه هوش از ظاهر برایت مهمتر است خوشم می آید. 

مرد با کیمیا هست و  با منصوره بود آن چند روز در کیش.

وقتی پسر مرد با اعتراض به مادرش تعقیب کردن پدرش را گزارش می دهد، مادر عصبانی و تهاجمی روی پسرش دست بلند می کند که از کارهای پدرش خبر دارد و به او مربوط نیست و حق این کارها را ندارد. 


برای رسیدن به اینجا که نظر پسرشان لجن است همه کار می کنند.

مرد از خواسته تنش نمی گذرد و زن برای داشتن بی نهایت پول هر ذلتی را تحمل می کند.



 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد