بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

دیشب وقتی می رقصید همه اش به بچه ای فکر می کردم که درونش دارد، می چرخد و می رقصد. 

دیشب وقتی شوهرش پیشانیش را می بوسید ، به لحظه های خصوصی تر فکر می کردم. به هیجانات و نفس های بی وقفه . به آه های از روی لذت. 


قشنگ است.انسان قشنگ ترین اتفاق این دنیاست.

مگر نه؟


صبح بخیر از تهران بارانی

از طرف یک دیوانه ی خل و چل

صبح تنبلانه جمعه در رختخواب با لباس خواب و پتوی نرم سکسی ام.

۱۴۰۰/۸/۲۱

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد