بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

Past

می ترسم تا آخر عمر به گذشته فکر کنم و در گذشته ام بمیرم.

 توی گذشته تو بودی که الان نیستی. مثل عمویم که رفت. عمویم رنج می کشید و من نمی فهمیدم. بالاخره راحت شد.

بغضم تمام نمی شود. لعنتی ازم سراغ بگیر. نترس ،من وا نمی دهم. من تا آخر عمر بدون تو زندگی خواهم کرد. بدون کسانی که دوستشان دارم.

نشستم تمام کامنتهای سیزده سال پیش را خواندم و گریه کردم.

چقدر قدیم خوب بود. دلم می خواهد بار دیگر آن روزها را زندگی کنم.