بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

این چند روز حالم خوب نیست. در مواقع تنهایی توی ماشین گریه می‌کنم. هر بار که فکر می‌کنم در جایی زندگی می‌کنم که آدمها را با چاقو سلاخی می‌کنند حالم بد می‌شود و برای مهرجویی و زنش گریه‌ام می‌گیرد. همه‌ی دنیا در جنگند و مملکت ما هم در هر جنگی آتش بیار معرکه است. نمیفهمم. تمام حکومتها در حال کشتن کودکان و نسل آدم است. نه مسیحی نه مسلمان نه بی‌دین، هیچ‌کس برایش مهم نیست کشتن شدن آدمها. جان آدمیزاد ارزش ندارد. حکومتها بر سر قدرت جنگ می‌کنند. این وسط مردم عادی قربانی هستند. حالم از همه‌شان بهم میخورد. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد