بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

می گوید : تو فرشته ای بوده ای که از آسمان به زمین آمده ای .خنده ام می گیرد . می گویم : راه دیگری نبود . من با اینکه اینبار با علاقه انتخاب کردم اما باز هم مجبور شدم . مجبور شدم تا ندیده بگیرم تمام آدمها و نقصهای اطرافم را . سرم عجیب درد می کند . تمام مدت راه احساس خستگی می کردم . و سر کلاس مدام خمیازه کشیدم . فکرهای عجیب مشغولم کرده است . و بعد هم این جمله عجیب : تو فرشته ای !! باور کنم ؟ یادم می آید آن اوایل تو هم به من گفتی فرشته . البته مستقیم نه . مستقیم به من نگفتی فرشته ام و دوستم داری . آن اوایل اصرار داشتی عکس اورکاتم فرشته باشد . من خندیدم . آن زمان هم خندیدم . کاش می فهمیدم . می فهمیدم دختر غرغروی بد اخلاقی مثل من که مامان و بابا تحملش می کنند چگونه یک فرشته است . کاش باور می کردم .
 چقدر دلتنگم . چقدر این روزها زیاد دلتنگم . دلتنگ دخترکی که شبها با عروسکی که لباس عروس سفیدی به تن داشت خوابش می برد . دلتنگ دخترکی که دیگران فرشته می نامندش اما خودش نمی داند کیست ؛ کجاست و چه می خواهد . کاش می فهمیدم این همه زندگی برای چیست ؟ و این همه دلتنگی از چه خاطری است ؟ چقدر دختر بودن سخت است ! دختر بودن یعنی تحمل ؛ صبر ؛ مبارزه ؛ سکوت ؛ تنهایی ؛ گریه در تاریکی شب و دلتنگیهای بی امان . برای چیزهایی که داشتم و دورم . برای چیزهای که دارم و باز دورم . برای چیزهای که دیگر ندارم . برای چیزهایی که می خواهم . دلتنگی ...... شبها دلم می خواهد زودتر صبح شود و صبحها شب. بی قرار بی قرارم . بی دلیل . کاش دلیل این همه اتفاقهای بی دلیل را می دانستم . کاش فرشته کوچک می فهمید این دنیا گاه آنقدر کوچک است که دلش می گیرد و گاه آنقدر بزرگ که دلش گم می شود.

نظرات 2 + ارسال نظر
عمق جمعه 27 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 16:25

فرشته...فرشته...فرشته...

ناتوردشت یکشنبه 29 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 14:03 http://natoor-e-dasht.blogsky.com

چقد این جمله شو دوس داشتم...که دنیا گاهی انقد کوچیکه که آدم دلش میگیره و گاهی انقدر بزرگ که دلش گم میشه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد