مدت طولانی است که خوابهای عجیبی می بینم . خوابهای روشن و واضح . گاهی هم ترس ؛ فرار . غرق شدن . گم شدن و تنهایی . خاطرات گذشته و اتفاقهای غیر قابل باور .
دیشب خواب دیدم که یک اسب آبی واقعی دارم . آنقدر مهربان و دوست داشتنی که هنوز صورتش به یادم مانده است . یادم هست که وقتی باهاش حرف می زدم خوب حرفهایم را می فهمید . و چقدر بامزه از دستم غذا می خورد . مخصوصا عاشق ذرت بود . آمدم به تو تلفن بزنم که چه اسمی برایش بگذارم که از خواب بیدار شدم . صورتش آبی بود .
حتما خواهی گفت مسیو پوف . من که این اسم را خیلی دوست دارم . برای یک اسب آبی مهربان واقعی .
خوابتون خیر باشه!
من هم دیشب یه خواب دیدم
می میرم برای یک اسب آبی ی واقعی!