بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

من و ماه و آسمان

من باید هزار ؛ دو هزار پله را بالا می آمدم تا به تو برسم .
تو ماه آسمان بودی و من باید هزار پله را بالا می آمدم تا به تو برسم .
تو باید هزار ؛ دو هزار پله را پائین می آمدی تا به من برسی .
تو ماه آسمان بودی و باید ده هزار پله را پائین می آمدی تا به من برسی .
من آسمان شدم و تو را که ماه بودی به سینه ام گرفتم .
چه کسی می داند که ماه و آسمان چگونه با هم دوست می شوند؟
فقط من و تو این راز را می دانیم ؛ من و تو !
در اولین سحر این راز را به همه مردم زمین خواهیم گفت .
آن وقت زمین و ماه با هم یکی خواهند شد ؛ یکی !
مثل من و تو !

نظرات 3 + ارسال نظر
میلاد یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 21:45 http://amshaspand.com

سلام فائزه ، اگر تو همون فائزه ای هستی که در کتاب آنلاین کار می کنی باید بگم تو رو هیچ وقت نمی بخشم. با من رفتار خوبی نداشتی. بگذریم. به من هم سر بزن.

مریم میرزا دوشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 02:23

نه این اون فائزه نیست هه هه... اما با شما هستم فائزه خانوم خودت خواهر مادر ندارییییی؟؟؟؟ کی ماه آسمونههه؟ تریپ خفن غیرت... گذشته از این چیزها:از یه ضعیفه مطلب به این قشنگی بعید بود...

میلاد دوشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 12:14 http://amshaspand.com

فائزه ی عزیز از سو تفاهمی که پیش آمده بود معذرت می خوام، البته احتمال هم می دادم که نباشی. برای پیدا کردن وبلاگت ،آرشیو وبلاگ الپر رو زیر رو رو کردم. اما مطمئنم که اون فائزه ای هم که دنبالش می گردم وبلاگ الپر رو می خونه.

باز هم به من سر بزن. ما دوستهای خوبی می تونیم باشیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد