بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

از خانه بیرون زده ام.
با چمدانی از وسایلم
من هنوز در راهروهای پیچ در پیچ دنبال کلاس می گردم.
بالاخره بچه ها را پیدا می کنم.
everybody please listen
طوفان شدیدی در می گیرد
چیزی شبیه کاترینا؛
البته بدون آب
ابرهای سیاه و آسمان رنگ خون
be brave . nothing happen. come here my little girls.
دخترک در آغوشم در حال جان دادن است؛
دستانم می لرزد
انگار جسمش کوچک و کوچکتر می شود
متهم می شوم به قتل
و آنها نمی فهمند که حادثه ای وحشتناک رخ داده است...
لباسهایم که حالا پارچه های پاره اند را جمع می کنم.
از در چوبی ؛
انرژی عجیبی هلم می دهم.
و از خواب می پرم.

نظرات 7 + ارسال نظر
رضا پنج‌شنبه 28 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 23:19 http://nansi.gwgaming.net/wordpress/index.php

سلام وبلاگ قشنگی داری به من هم سر بزن

ورونیکا جمعه 29 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 13:21 http://www.veronika20.persianblog.com

خواب سردی بود

مریم جمعه 29 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 17:40 http://lahzeh.blogsky.com

خوابهایت پر از ستاره و پولک و باران باد!!

مریم جمعه 29 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 22:59

چرا من دایم کابوس می بینم؟

انسان مه آلود شنبه 30 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 09:56 http://ensan.blogsky.com

میگم این خوابها یک کم خوب نیستند ها! سعی کن خوابهای بهتر ببینی .چیزی مثل همون D:

[ بدون نام ] یکشنبه 1 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 00:50 http://paradox.blogsky.com

wow
!!!!!!!

فرزاد یکشنبه 1 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 10:04 http://www.mashgh-eshgh.blogfa.com

سلام با تبادل لینک موافقین.
منتظر نظرتون هستم.
www.mashgh-eshgh.blogfa.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد