بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

ث مثل ثریا

این چندمین بار بود که گفتی بعدا باهات صحبت می کنم و این بعدا هرگز نیامده و نخواهد آمد .از دیروز انگار هزار سال گذشته است .و من بعد از اس ام است لبخند زدم . که یعنی می دانم این بعدا هر گز نخواهد آمد . امروز هم دلم گرفته است . با اینکه خوب بود اما نه نمی دانم چه چیز خوب است . خوبیها را دارم کم کم گم می کنم .شمعدانی که برای تو کاشته بودم هر روز دارد برگهای تازه می دهد و برگهایش بزرگ و سبزتر می شوند .اصلا امیدی به بازگشتش نداشتم . اما برگشت . مثل رویا بود . مثل بازگشت تو که برایم مثل رویا شده است . چرا دیگر نمی توانم شعر بگویم که همه شعرهایم تصویر می شوند روی کاغذهای سفید .کتابهای بیضایی مشغولم کرده اند .بیشتر فیلمنامه یا نمایشنامه اند . سه بر خوانی و طومار شیخ شرزین را زیاد دوست داشتم .و کتاب پیامبری از کنار خانه ما رد شد از عرفان نظر آهاری را خواندم .با ساناز و مولود و اکرم ؛دوستهای تازه ام در دانشگاه ؛ بعد از کلاس فوتبال دستی بازی کردیم . آنقدر بلند می خندیدیم که موقع رفتن صدای مسئول حراست درآمده بود .بعد هم بستنی خوردیم .کیف داد . هنگام بازگشت به سبزی درختان نگاه کردم . دیدم کاجها هم میوه تازه داده اند.پس آنها هم با قبل فرق کرده اند .اما تو چی؟اصلا دلم نمی خواهد باهام حرف بزنی . حوصله ندارم .حوصله ندارم بعد بشینم زار زار گریه کنم .بی خودی دلم بگیرد .گربه ها تا دم خانه باز آمدند و من روی پله نشستم و باز نگاه کردم به غروب خورشید که قشنگ بود .خیلی قشنگ بود و دلگیر و بالاخره کلید را چرخاندم .همه جا تاریک بود و بوی سیگار می آمد . تو نبودی . لعنتی . دیگر نباش .

نظرات 9 + ارسال نظر
هاله دوشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 00:16 http://shabdareshab.blogspot.com

بی همگان به سر شود
بی تو به سر نمی شود...

سیروس دوشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 07:49

باز دارم یه شعر میذارم تو وبلاگم.اولش مال تو:
تا اینجا که ایستاده ام
باد هم اگر بیاید آنچنان پر شتاب که
ستاره ای را هم از شاخ آسمان بکند از بیخ
تو را که نخواهد آورد؛ می دانم
پس چه فایده دارد این نشستن بی توقف و
شمارش فرسنگ فرسنگ آن همه لبخند ناتمام؟!

۵مبیز دوشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 17:36 http://kam5iz.tk

جالب است . احتمالا از یک گروه فکری هستیم

مهدی دوشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 21:18 http://theholeinthewall.blogfa.com

چقدر خوبه که هنوز یه عده هستن که فوتبال دستی بازی می کنند.

فانی سه‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 14:20 http://fani .persianblog.com

سلام بهاری.دوباره آمده ام....دیوار کاهگلی ام را با قدوم نگاهت آذین بخش

شادزی سه‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 16:03 http://shadzii.persianblog.com

سلام.خوبی دختر؟
کجایی که دیگه خواهرت یادت رفته؟
بی تو وبلاگم خیلی خالیه
من و تو این همه درد تنها گذاشتی رفیق؟

بلانش چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 10:12

کی گفته من از تو دلخور شدم دختر خوب؟ تو عزیز دل بلانشی قشنگم دیگه نیبینم ها! راستی تو تازه شدی مث خودم ! عسل! به قول هاله جون بی همگان به سر میشه بی تو به سر نمیشه اما!

Alireza چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 15:02 http://www.an-indomitable.blogspot.com

لعنتی ! هر جا که باشی پیدات می کنم. حتی زیر سنگ

Mortelle چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 23:30 http://nyxeros.persianblog.com

میفهمم...با همه وجودم میفهمم عزیزکم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد