این روزها ابرها چه تابلوهای معرکه ای در آسمان آبی می کشند . من را رنگها پر کرده اند . دوربین گرفته ام دستم و از آدمها می پرسم اگر رنگ نبود چه می شد ؟هنوز کابوس ترس من را رها نکرده و هیچ راهی جز مبارزه نیست . روزهای مبارزه همیشه سخت بوده است .
حست در مورد ابرها رو این روزها خوب می فهمم! اگر به وبلاگم سر بزنی یکی دیگه از نقاشی های خدا رو با همین ابرها می تونی ببینی! خوشحالم که شما هم گاهی به آسمان نگاه می کنید!
you might find me mean, or it's ok. i couldn't reply you becuz i needed to make sure of my own real feeling and my intuition i was right: i could not do it i always thought those i know through blogs are the ones i never have the chance to see and actually don't want to don't ask me why, i don't know the reaon either but then i wanted to see if i could do otherwise while i was in tehran i couldn't my intuition was right let me just be your unseen friend though blog-reading, and that's all
اولاً که بله , آسمون زیباست این روزها , ولی هوا افتضاحه... نمی دونم تو ولایته ما که خیلی بده ... نمی شه نفس کشید اصلاً ثانیاً خوشم اومد از این تیکه ؛دوربین گرفته ام دستم ؛ ... ای ول دوربین و مخلفاتش ما مخلصه هی چی بچه عکاسه هستیم... در نظر حقیر ما چیز دیگری شدی از این پس... می گم ...حالا چی هست دوربینت؟ :)
چه خوب که رنگهای آسمان باز٬ دل گرفته را باز میکند و چه خوب که کسی نمیتواند دور آسمان را دیوار بکشد و رنگهای آسمانی را زندانی کند... امیدوارم ترست هرچه زودتر بریزه. برایم نوشتهای پیدایش کنم. کاش بیشتر مینوشتی ... که چه یا که را پیداش کنم.
قربونت برم الهیییییییی کجچا بودی دلم برات یه نقطه شده بود ... خیلی دوست دارم اینقدر دلم برات تنمگ شده بود فائزه به خدا نمیدونی ....از چی میترسی عزیز دلم من اینجام
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
چرا بدون امضا؟؟
مگه سواد نداری ؟
به ما هم سری بزن
کاش زود زود رها شوی از این همه ترس ِ سخت عزیزکم...
سخته ولی می ارزه.
حست در مورد ابرها رو این روزها خوب می فهمم! اگر به وبلاگم سر بزنی یکی دیگه از نقاشی های خدا رو با همین ابرها می تونی ببینی! خوشحالم که شما هم گاهی به آسمان نگاه می کنید!
you might find me mean, or
it's ok. i couldn't reply you
becuz i needed to make sure of my own real feeling and my intuition
i was right: i could not do it
i always thought those i know through blogs are
the ones i never have the chance to see and actually don't want to
don't ask me why, i don't know the reaon either
but then i wanted to see if i could do otherwise while i was in tehran
i couldn't
my intuition was right
let me just be your unseen friend though blog-reading, and that's all
اولاً که بله , آسمون زیباست این روزها , ولی هوا افتضاحه... نمی دونم تو ولایته ما که خیلی بده ... نمی شه نفس کشید اصلاً
ثانیاً خوشم اومد از این تیکه ؛دوربین گرفته ام دستم ؛ ... ای ول دوربین و مخلفاتش
ما مخلصه هی چی بچه عکاسه هستیم... در نظر حقیر ما چیز دیگری شدی از این پس...
می گم ...حالا چی هست دوربینت؟ :)
چه خوب که رنگهای آسمان باز٬ دل گرفته را باز میکند و چه خوب که کسی نمیتواند دور آسمان را دیوار بکشد و رنگهای آسمانی را زندانی کند...
امیدوارم ترست هرچه زودتر بریزه.
برایم نوشتهای پیدایش کنم. کاش بیشتر مینوشتی ... که چه یا که را پیداش کنم.
نقاشی های خدا بی نظیرن ٬قبول داری؟
movafegh nistaam, roozhaye mobareze hich vaght sakht naboode
قربونت برم الهیییییییی کجچا بودی دلم برات یه نقطه شده بود ... خیلی دوست دارم اینقدر دلم برات تنمگ شده بود فائزه به خدا نمیدونی ....از چی میترسی عزیز دلم من اینجام