قشنگترین خواب دنیا را دیدم . که دلم می خواست تا ابد طول بکشد و همین طور ادامه پیدا کند . و هیچ وقت صبح نشود . خورشید طلوع نکند . به خیالم زیباترین خواب دنیا بود . از آن خوابهایی که مفهوم کلمه را می بینی . یادم نیست چه شد .چه اتفاقی افتاد .اما احساس کردم حلقه دستان تو را دور گردنم و گرمی نفسهایت را که پایانی نداشت . سرت خم شده بود روی شانه های کوچکم . در گوشم زمزمه می کردی. اشکهای چشمهایت می ریخت در یقه لباسم و خیسم می کرد . غصه داشتی . خیلی . فکر می کردی من از دستت ناراحتم و تو بدون حرف می خواستی به من بفهمانی که همه ی این دوریها به خاطر خود من است. لبانت نزدیک به گوشم بود که شنیدم گفتی دوستت دارم ... و دلم می خواست این لحظه ؛ این زمان ؛ این احساس بی زمانی ؛ این آغوش کشیدن و فشردن ؛ این احساس خوب با تو بودن تا ابد بماند ......
امیدوارم به زودی تعبیر خوبی ازش بشه
سلام
رویا خود زندگی است
موفق باشید به من هم سر بزنید
خوشحالم که اسفند دوست داشتنیه تو
با قشنگترین خواب دنیا
زیبا تر شد
بعد از بلند زمستان نخستین بنفشه را می بینی ! شاید در گذری سنگی به شکل قلب ببینی و در شبی از شبهای بهار صدای بلبل بشنوی ! آری افسون بهار به دور تنت مثل عشقه پیچیده جادو شده ای رفیق جادوی عشق بهارت عاشقانه
یا جدا همین قدر با حجب و حیا خواب میبینی که لب تا دم گوشت بیشتر نمیاد و یا داری زیادی حیای نوشتاری به خرج میدی
اینجا یه خونه تکونی می خوادا رفیق...
بعضی لینکها باید change شن انگاری...
D: سال خوبی در پیش داشته باشی
به احترام آن قشنگترین رؤیا چیزی نباید گفت. اصلن کدام کلمهای را برای گفتن میتوانم پیدا کنم؟ در برابر زیباترین.