بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

بی خیال

دلم می خواهد آب شوم ، کلمه آب و هر چه در آن است ، پاک و زلال ، جاری ، و هر جا که بروم زندگانی باشم ، دلم می خواهد آتش شوم ، کلمه آتش و هر چه در آن است ، نور و گرما ، محبت ، و هر جا که بروم نور و روشنایی باشم ، دلم  می خواهد باد شوم ، کلمه باد و هر چه در آن است ، نرم و سبک ، خنک ، و هر جا که بروم بی وزن باشم ، دلم  می خواهد خاک شوم ، کلمه خاک و هر چه در آن است ، سبزی و طراوت ، نیروی زندگی ، مرگ و دوباره زندگی ، دلم می خواهد آب  ، آتش ، باد و خاک شوم تا ذره ای از تو شوم ، لطیف ، زلال و پاک ، زندگی ، و هر چه در این چهار عنصر است ، تمام کلمات را بخشیدی اما فکر نکردی آب ، آتش ، باد و خاک با همه کلامها برابری می کنند ؟

۲۲/۲

چقدر حرف ننوشته دارم اما فرصتی ندارم ، سه تا امتحان روز سه شنبه بدهم و دیگر خلاص از دانشگاه ، امروز ، امتحان عکاسی را واقعا گند زدم ، دوازده تا تست خیلی سخت که خیلی وقتش کم بود ، فکر کنم کمترین نمره این ترمم شود ، مهم نیست ، ولی نمی دانم چرا سر امتحان هنگ کردم ، معنی لغتها را نمی فهمیدم ، امتحانهای ما به هیچ وجه عادلانه ای قضاوت نمی شوند ، و اساتید خیلی جالب نمره می دهند ، مهم نیست ،

 عکس ۱

عکس ۲

نظرات 6 + ارسال نظر
عروس مرده یکشنبه 10 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 20:28 http://dead-bride.blogsky.com

سلام. الان که دارم می نویسم هیچ موجود زنده ای دیگه امتحان نداره. اما این که تو هنوز امتحان داری هم جالبه. خودتو برای نمره ها ناراحت نکن . چون تو مال یه گور تنگ و تاریک کوچولویی.
این که امتحان عکاسی رو گند زدی چه اهمیتی داره؟ مهم اینه که بتونی از تو تصویر توی ذهنت عکاسی کنی. تا حالا امتحان کردی؟

Alireza سه‌شنبه 12 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 05:44

ghashangiye abo atasho bado khak ine ke hich kodomeshoon mesle ham nistaand, too har kodoomeshoon ye soali hast

سمفونی شعله‌ها سه‌شنبه 12 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 18:10 http://symphony-sholeha.blogsky.com

چه خوب و زیبا خواهد بود اگر بتوان چون آب ، آتش ، باد و خاک بود ... آنگاه در همه زمانها و در تمامی مکانها جاری خواهیم بود ...

بلانش سه‌شنبه 12 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 21:31

فردا که مثل من هزار سالت شد دلت واسه این روزای سگی هی تنگ میشه هی تنگ میشه !

مانا چهارشنبه 13 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:51 http://sabztoii.persianblog.com

این عکسها ماجراشون چی بود؟ خوش به حال خودمون که عکاسی مون نه امتحان داشت نه ناراحتی به جاش کلی خوب بود. نمره می خوایم چیکار. راستی اون انارا که زده بودی توی راهرو کار تو بود؟

یکی چهارشنبه 13 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 23:21

آب بودم اما برکه...آتش بودم ولی چوب کبریت...باد بودم پر سر و صدا خوب جایی برای رفتن نبود...انتظار چقدر سخته آخه هنوز خاک نشدم!
عکسات خیلی قشنگ بود مخصوصا اولیش.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد