بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

نیمه ابری

توی فکرم ، فردا کنفرانس دارم و همه مطالبم آماده است ، آیا خودخواهی است ؟ که کسی را بدبخت کنی و بدنیای کثیفی که هستی بیاوری که فقط گفته باشی یادگار عشقم است ؟ هنوز درگیرم با سوالی که مدتها در ذهنم است و جوابی نمی یابم ، یا در عذاب وجدان گیر می کنم ، باد سرد پائیزی و ماه قلنبه و زن همسایه که با سگش در حال پیاده روی است ، چرا ؟ چرا؟ کاش جوابی داشتم ، امروز موقع بازگشت حس عجیبی داشتم ، خلاء، توخالی بودن ، مخم خالی شده بود از هیچ ، به دخترکی فکر می کردم که سربند می بست تا زیباییهایش را بپوشاند یا از خود زیبایش می ترسید ، برای نقاش رنگ می سابید، فکرم مشغول است ، به دلشوره ای که همیشه موقع بازگشت دارم به خانه ،به دلخوری های دوستان دانشگاه از خودم ، و آدمهایی که طبل تو خالیند و صدایشان همه جا را برداشته ، به موضوع عکاسیم ، به زن، و کلمه هایی که  می نویسم ، کار ، تلاش ، آزار ، ظلم و خشونت ، استقلال، تنهایی،

نظرات 3 + ارسال نظر
saeed یکشنبه 4 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 21:04 http://xvision.blogsky.com

سلام اگه مایل به تبادل لینک هستی خبرم کن

سیما دوشنبه 5 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 14:50

سلام
خوب و خوش که هستی؟ یک سوال. اما نه. نمیپرسم.
ترجیح می دم سکوت کنم. آخه سکوت هم دنیایی بی در و پیکر است مانند دنیای ما. وقتی شروع کردم خیلی حرف داشتم. اما عنکبوت تار پیچید دور دهانم و من نگاه کردم.
فعلا خداحافظ

دوست شنبه 10 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 19:30

میگن ما اختیار داریم
اما اگه تصادف کنیم و تا آخر عمر فلج بشیم میگن قسمت بوده
میگن ما اختیار داریم
اما اگه همسرمون عوضی در بیاد و بدبخت بشیم میگن قسمت بوده
.......
حالا تو هم فکرشو نکن درسته که تو مختاری که بچه دار بشی یا نشی
اما اگه بچه ات از دنیا حالش به هم خورد و خودکشی کرد نگران نباش قسمت بوده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد